فهرست مطالب
ثبتنام بیش از ۱۰ میلیون نفر برای خرید تنها ۱۲ محصول ایران خودرو (در حالی که مهلت فروش امروز شنبه به پایان میرسد) فقط یک خبر خودرویی نیست؛ این عدد بهعنوان «دماسنج اقتصاد» عمل میکند. وقتی میلیونها نفر برای چند مدل محدود صف میکشند، یعنی خودرو در ذهن بخش مهمی از جامعه از کالای مصرفیِ بادوام به دارایی شبهسرمایهای تبدیل شده؛ داراییای که میشود با آن ارزش پول را در برابر تورم حفظ کرد یا از اختلاف قیمت سود گرفت.
نسبت ۱۰ میلیون متقاضی به جمعیت کل یعنی چه؟
طبق عددی که ارائه شده، جمعیت ایران ۸۶ میلیون و ۶۵۴ هزار نفر است. اگر ۱۰ میلیون نفر ثبتنام کرده باشند، این رقم حدود ۱۲ درصد کل جمعیت میشود. بهعبارت بهتر یکدهم از ایرانیها برای خرید خودرو ثبت نام کردهاند، این عدد یعنی تقاضا بسیار فراتر از نیاز مصرفی واقعی رفته و صف به یک پدیده اقتصادی تبدیل شده است.
خودرو چرا به کالای سرمایهای تبدیل شد؟
در اقتصاد تورمی، مردم دنبال داراییهایی میگردند که از کاهش ارزش پول جا نماند. خودرو چند ویژگی دارد که آن را به مقصد نقدینگی تبدیل میکند: نسبیبودن نقدشوندگی، امکان فروش سریعتر نسبت به برخی کالاها و مهمتر از همه «حس امنیت» ناشی از داشتن یک دارایی فیزیکی. وقتی چشمانداز تورم و افزایش قیمتها نگرانکننده است، بسیاری از خانوارها حتی اگر نیازی به خودرو نداشته باشند، برای پوشش ریسک کاهش ارزش پول، در طرحهای فروش خودرو ثبت نام میکنند.
نقش اختلاف قیمت کارخانه و بازار
اگر قیمت کارخانه به شکل دستوری پایینتر از قیمت تعادلی بازار باشد، «حق خرید» خودش ارزش پیدا میکند. در این وضعیت، فقط مصرفکننده نیست که وارد جریان ثبت نام میشود؛ بلکه بخشی از جامعه برای رسیدن به سود در صف خرید خودرو میایستند. حتی اگر همه متقاضیان سوداگر نباشند، همین وجود شکاف قیمتی کافی است تا تقاضای مازاد و هیجانی شکل بگیرد و هر مرحله فروش، موجی از حضور میلیونی ایجاد کند.
عرضه محدود و تنوع کم؛ تمرکز تقاضا روی چند محصول
اینکه ۱۲ محصول مشخص هدف ثبتنام است، نشان میدهد حق انتخاب محدود است و بازار رقابتیِ واقعی شکل نگرفته. از طرف دیگر، افزایش تولید خودرو با دستور و بخشنامه قابل افزایش نیست؛ زنجیره تامین، قطعهسازی، ارز و سرمایه در گردش روی عرضه اثر میگذارند. نتیجه این میشود که تقاضا روی چند مدل «قابل دسترستر» متمرکز میشود و صف بزرگتر به نظر میرسد.
پیام اقتصادی صف ۱۰ میلیونی برای سیاستگذار
این صف فقط «عطش خرید خودرو» نیست؛ نشانهای از نقدینگی سرگردان، نااطمینانی و ضعف مسیرهای سرمایهگذاری مولد است. وقتی شهروندان احساس کنند بهترین تصمیم مالی برای حفظ ارزش پول، ایستادن در صف یک کالای محدود است، یعنی ابزارهای پسانداز و سرمایهگذاری یا کمریسک نیستند یا اینکه جذابیت کافی ندارند، مثل سپردهگذاری در بانکها، سرمایهگذاری در بورس و خرید مسکن. از منظر اجتماعی هم صفهای بزرگ میتواند حس بیعدالتی و بیاعتمادی ایجاد کند؛ چون تخصیص کالا از مسیر قرعهکشی، شفافیت و پیشبینیپذیری بازار را کاهش میدهد.
چه باید کرد؟
راهحل پایدار، تکرار طرحهای فروش نیست. کاهش تقاضای سرمایهای معمولا با ترکیبی از این سیاستها ممکن میشود: کمکردن اختلاف قیمت کارخانه و بازار از مسیر قیمتگذاری شفاف و رقابتی و افزایش حق انتخاب با تقویت رقابت و واردات هدفمند. البته این عوامل در شرایطی قابل شکلگیری است که اقتصاد به ثبات رسیده باشد و آن هم مستلزم پیشنیازهایی است. تا وقتی خودرو «فرصت سود کمریسک» تلقی شود، صفهای میلیونی ادامه خواهد داشت و هر موج ثبتنام، پیامی روشن درباره تورم و نااطمینانی به اقتصاد ارسال میکند. نکته مهم اینجاست که مردم مقصر نیستند، آنها فقط به دنبال راهی هستند تا ارزش پولی را که با زحمت به دست آوردهاند، حفظ کنند.
نویسنده: میلاد قزللو



