خرید و فروش خودرو در بازار به عوام متعددی بستگی دارد که برخی از این دلایل به سلیقه خودرویی مردم یک شهر یا کشور وابسته است. گاه برخی مدل خودروها در یک کشور بسیار پرطرفدار و پرفروش و گاه در برخی کشورها و شهرها با کمترین استقبال مواجه میشوند. به نظر شما در بازار خودرو ایران دلیل اصلی این موضوع چیست؟
تمرکز بر بازار خودرو کشورهای مختلف جهان با داشتن آگاهی و توان تحلیل در زمینه صنعت خودرو، گاهی انسان را به نتایجی بسیار جالب از سلیقهها و اولویتهای مورد انتخاب مشتریان این بازار در هر کشور میرساند که میتوان این نتایج را در قالب مجموعهای از اطلاعات روانشناسی خودرو دسته بندی کرد.
به عبارت سادهتر زمانی که داد و ستد میان دو کشور بخصوص در سطح بین الملل رشد میکند؛ هر دو طرف ملزم به رعایت پارهای از قوانین خاص و احترام به سنتها و سلیقههای یکدیگر هستند. صنعت خودرو نیز از این مهم مستثنی نیست. به عنوان مثال رنگ سبز در کشوری بخصوص، رنگی متضاد با باورهای مذهبی و سنتهای آن جامعه است و در نتیجه کشور صادر کننده خودرو به این کشور باید از صادرات خودرو سبز رنگ و در تضاد با باورهای اجتماعی مردمان کشور مقصد خودداری کند.
یا در مثالی دیگر که از قضا بسیار هم در جهانِ خودرو باب و رایج است؛ نوع و نحوه نامگذاری خودروها است. گاه پیش میآید نام یک خودرو از دیدگاه آوایی در زبان کشور دیگر جلوه خوبی ندارد. در نتیجه تبدیل آوایی یا حتی تغییر کامل نام در کشور مقصد یکی از رایجترین اقدامات در راستای همسویی با قوانین و استانداردهای آن کشور است. مثال صادقانه این مهم در بازار ایران تبدیل تلفظ نام برند چینی چانگاَن (Chang’an) به تلفظ چانگان است تا از دیگاه ادبی و فرهنگی تضادی با فرهنگ ایرانی نداشته باشد.
در عمق تجارت خودرو نیز بخش مارکتینگ (بازاریابی) موظف است در راستای سنجش بازار آن کشور ضمن توجه به جزئیات فرهنگی؛ توجه ویژهای به سلیقه خودرویی مشتریان بازار خودرو آن کشور نیز داشته باشد چرا که بر اساس نیاز، سطح توان مالی و نوع کاربری، ممکن است برخی خودروها در بازار کشور هدف چندان مورد استقبال قرار نگرفته و فروش یک خودرو با شکست مواجه شود. ایران هم به عنوان یکی از کشورهای سخت پسند از دیدگاه بازار خودرو از این مهم مستثنی نیست.
برخی از کلاسهای خودرویی در ایران یا طرفدار ندارند یا چندان محبوب نیستند و معمولا حضور این دست خودروها در بازار کشورمان با شکست مواجه میشود. اما این خودروها از چه کلاسی هستند و چرا مورد استقبال قرار نمیگیرند؟
چه خودروهایی در ایران طرفدار ندارند؟
با توجه به تغییراتی که در بازههای طولانی از زمان برای فرهنگ یک کشور اتفاق میافتد؛ برخی از المانهای موثر بر سلیقه صنعت خودرویی مردمان یک سرزمین نیز دستخوش تغییرات چشمگیر میشود. بسیاری از کلاس های خودرو در ایران در دوران پیش از انقلاب اسلامی در کشور بسیار محبوب و پر فروش بودند اما امروز و پس از گذر بیش از چهار دهه از آن دوران؛ این شرایط به موازات سلیقه و شرایط اجتماعی و مالی افراد جامعه تغییرات بسیاری به خود دیدهاند. در این راستا کلاس خودروهای زیر، امروزه یا بسیار کم طرفدار هستند یا به هیچ عنوان با استقبال مواجه نمیشوند.
خودرو کوپه (Coupe)
کلاس کوپه به خودروهای دو در صندوقدار اطلاق میشود که معمولا در مقایسه با برادران سدان (یا سالون/چهار درصندوقدار) معمولا از طراحی ظاهری و فنی بهتری برخوردار هستند و بیشتر بر ذات اسپرت و جذابیت طراحی ظاهری تاکید دارند. خودروهای کلاس کوپه در دوران پیش از انقلاب اسلامی در تیراژ بسیار گسترده در قالب خودروهای وارداتی به ایران راه یافتند که بزرگترین واردات این دست خودروها مربوط به محصولات آمریکایی همچون شورولت کامارو، شورولت کوروت، پونتیاک فایربرد، فورد ماستنگ و بعد از آن محصولات آلمانی مانند مرسدس بنز کلاس SL و SLC و نسلهای مختلف بی ام و سری 3 بودند. در آن زمان تعداد محدودتری از محصولات ژاپنی همچون تویوتا سلیکا و نمونههای بسیار نادری از محصولات انگلیسی و ایتالیایی چون ترایومف (Triumph/در ایران معروف به تریومف) مدل TR6 و اِستَگ و لانچیا بتا به بازار ایران راه داشتند.
اما خودروهای کوپه به دلیل داشتن قیمت پایه بالاتر و کاربرد محدودتر (مخصوصا از دیدگاه ظرفیت حمل سرنشینان محدود به دو یا نهایتا چهار نفر) در مقایسه با نسخههای سدان، این روزها در بازار ایران محبوبیت چندانی ندارند. ممکن است برخی از افراد به محبوبیت خودروهای وارداتی کلاس کوپه نظیر هیوندای کوپه، هیوندای جنسیس کوپه یا کیا سراتو کوپه اشاره کنند اما سوال آن است که تیراژ واردات و فروش نمونههای کوپه در مقایسه با نسخههای سدان ارائه شده از سوی این برندهای سازنده چه حجمی را به خود اختصاص میدهند؟
استیشن واگن و شوتینگ بریک
خودروهای استیشن واگن، استیت یا واگن (Station Wagon یا State یا Wagon) را میتوان تقریبا در قالب خودروهای ون مانند یا وانتهای سرپوشیده نسخه سدان تعریف کرد. در دوران پیش و اندکی پس از انقلاب، بازار خودرو ایران حتی پارهای از این دست خودروها را نیز به تولید میرساند که پیکان استیشن، پژو 405 استیشن و پراید استیشن (معروف به سایپا سفری) از آخرین تولیدات داخلی این کلاس از خودروها در بازار کشور بود. این دست خودروها نسخه کشیدهتر و سر پوشیده نمونههای سدان با ظرفیت حمل بار بیشتر هستند که معمولا نزدیک به دو برابر فضای بار استاندارد صندوق نسخه سدان را به مالک هدیه میدهند.
طراحی ظاهری نه چندان دلچسب را شاید بتوان از بارزترین نقاط ضعف این دست خودروها دانست که باعث شد در گذر زمان کمکم از چشمان مشتریان ایرانی بیافتند و تولید آنها در دهه 1380 شمسی با توقف رو به رو شود.
خودروهای شوتینگ بریک (Shooting Brake) نسخههای اسپرتتر و لوکستر همان استیشن واگن به حساب میآیند که معمولا از دیدگاه توان فنی و زیبایی طراحی ظاهری به برادرهای کوپه خود نزدیکتر هستند. این کلاس از خودروها معمولا از سوی شرکتهای خودروسازی لوکس در تیراژ تولید محدودتر تولید میشوند. خودروهایی چون کادیلاک CTS-V State، مرسدس بنز CLS شوتینگ بریک، هیوندای i40 واگن، استن مارتین DB5 ونتج، ولوو 1800ES، فراری FF و جنسن اینترسپتر از مشهورترین مثالهای این کلاس از خودروها هستند. تیراژ بسیار محدودی از نسخه شوتینگ بریک هیوندای i40 نیز به بازار ایران راه یافت که امروزه از نسخههای بسیار نادر هیوندای در بازار کشور به حساب میآیند.
خودرو هاچ بک
کلاس هاچ بک (با تلفظ صحیح هَچبک) را میتوان نسخههای کوتاه شده برادرهای سدان این دست خودروها دانست که شاید حضور آن در این لیست برای همه ایرانیان تعجب برانگیز باشد چراکه بازار ایران مملو از خودروهای هاچ بک محبوبی چون پژو 206، سایپا 111، هیوندای i10 و هیوندایi20 و هیوندای i30 است. اما مواجه شدن با این حقیقت که خودروهای هاچبک از دیدگاه قیمت نهایی و میزان کاربرد، به عبارت بهتر؛ مبلغ پرداختی در برابر ارزش دریافتی، چندان مقرون به صرفه نیستند؛ مهمترین دلیلی است که باعث شد امروزه خودروهای هاچبک تولیدی خودروسازان کشور در واقع محصولاتی بسیار اقتصادی و متعلق به دهه ۱۹۹۰ میلادی باشند و نسخههای وارداتی نیز از برندهای ارزان قیمت اقتصادی کرهای انتخاب شوند. در دوران پیش از انقلاب برندهایی چون فولکس واگن با محصول گلف و پژو 205 از کلاس هاچبک بازار منحصر به فردی در ایران برای خود رقم زدند اما واردات یا تولید امروزی این دست خودروها با قیمت نهایی بسیار بالا مواجه خواهد بود که خرید و تملک آنها برای خانوادههای ایرانی با وضعیت معیشتی نه چندان مناسب امروزی، در برابر نسخههای پرکاربردتر سدان توجیه اقتصادی و منطقی به همراه ندارد.
حتی نسخههای هاتهچ (Hot Hatch/ نمونههای اسپرت و عملکرد محور کلاس هاچبک) نیز نمیتواند این بار قیمتی را برای خریداران توجیه کند. از این رو معمولا شرکتهای وارد کننده و خودروسازان داخلی معمولا به سراغ این دست خودروها نمیروند مگر آنکه از نمونههای اقتصادی با توجیه بازه قیمتی مناسب باشند.
ناچ بک
در تعریف ساده و قابل درک، خودروهای ناچبک گروهی از خودروهای سدان (با شباهت بسیار زیاد به کلاس خودروهای هاچبک اما دارای طول کلی بیشتر) هستند که شیشه عقب آنها در طراحی فستبک (Fastback یا Sports Roof) مانند؛ به لبه صندوق عقب متصل شده و معمولا شیشه آنها در اتصال با در صندوق عقب به صورت یکپارچه باز شده و بالا میرود. تا دهه ۱۳۸۰ شمسی شرکت سایپا، خودروی سایپا 141 یکی از معاصرترین تولید کنندگان خودرو از کلاس ناچبک در کشور بود. البته در این میان نباید خودرو مشهور و محبوبی چون سیتروئن زانتیا (از شرکت سایپا) از قدرتمندترین محصولات این کلاس در کشور را به دست فراموشی سپرد. خودرویی که هنوز هم در بازار ایران برای خود برو بیایی دارد. این دست از خودروها معمولا به دلیل داشتن فضای صندوق محدود و کوتاهتر از نسخههای سدان و طراحی نه چندان دلچسب مورد استقبال مشتریان ایرانی (و گاهی جهانی) قرار نگرفت. هرچند که زانتیا با طراحی ابتدایی متعلق به شرکت طراحی مشهور ایتالیایی برتونه (Brtone) یکی از نادرترین مثالهای این گروه از خودروها به حساب میآید.
باید یادآور شد که برخی خودروهای کوپه نیز از طراحی ناچبک بهرهمند شدند که به دلیل تعلق به کلاس محبوب کوپه؛ معمولا از زیبایی ظاهری به مراتب بهتر از نسخههای سدان بهره میبرند. خودروهایی چون شورولت نووا کونکورس (Concours) و اولدزموبیل اومگا نسل دوم از معدود نسخه خودروهای آمریکایی کلاس ناچبک بودند که در تیراژ بسیار محدود به بازار کشور راه یافتند که امروزه به دلیل خاص بودن طراحی ظاهری و محدود بودن تیراژ واردات معمولا از نسخههای کوپه معمولی محبوبتر هستند.
ون (MPV) و خودروهای چند منظوره
ون (VAN) یا خودروهای چند منظوره (MPV) به گروهی از خودروهای جادار و بزرگ تجاری یا خانوادگی اطلاق میشود که با وجود شباهتهای ظاهری در بدنه معمولا از دیدگاه کاربرد تفاوت بسیاری با یکدیگر دارند. این دست خودروها معمولا از دیدگاه ابعاد از خودروهای سدان بزرگتر هستند و در ابعادی نزدیک به شاسی بلندها (SUV) یا کراس اوورهای بزرگ (Crossover) به تولید میرسند.
همانطور که میتوان حدس زد؛ تفاوت عمده ونها با خودروهای چند منظوره در نوع کاربرد آنها خلاصه میشود. به این صورت که ونها معمولا تنها ظرفیت کافی برای حمل دو تا چهار سرنشین در جلو (وابسته به ابعاد) و در عقب فضایی مکعب مستطیل؛ کاملا مسطح و باز به منظور حمل کالا به همراه دارند در حالی که MPVها ضمن داشتن سطح امکانات رفاهی بیشتر، در بخش جلو معمولا تنها ظرفیت حمل دو سرنشین و در عقب وابسته به ابعاد، قابلیت حمل چهار تا 9 سرنشین را به همراه دارند که آنها را به خودروهایی کاملا مناسب برای شرکتهای تاکسیرانی و خانوادههای پرجمعیت به منظور سفرهای بلندمدت بین شهری بدل میسازد.
این دست خودروها در بازار ایران به دلیل داشتن کاربردی بسیار اختصاصی؛ از سوی مشتریان عمومی جامعه مورد استقبال قرار نمیگیرند. اما شرکتهای تجاری نظیر شرکتهای باربری و پست معمولا از ونها به صورت محدود بهره میگیرند اما خودروهای کلاس وانت (Pickup) را به دلیل داشتن ظرفیت حمل بار بیشتر و قابلیت مسقف شدن؛ برتر میپندارند در حالی که خریداران عمده جامعه نیز خودروهای بزرگتر؛ از کلاس شاسی بلند را از دیدگاه کلاس، پرستیژ و سطح آپشنهای رفاهی بر خودروهای چندمنظوره ترجیح میدهند.
در بازار ایران از قدیم خودروهایی چون فولکس واگن ترنسپورتر (Transporter/به معنای حمل کننده در مدلهای T2، T3 و T4)، فورد ترانزیت (Transit) و مرسدس بنز اسپرینتر (Sprinter/در کاربریهای ون و آمبولانس) وجود داشت. از خودروهای کلاس MPV موجود در بازار ایران میتوان از دلیکا، نارون، وانا، تویوتا هایس، غزال و ونهای ایویکو و هیوندای نام برد اما بدون شک عنوان منفورترین MPV تاریخ ایران نه به یک MPV چینی؛ بلکه به یک خودرو تولید داخل با نام سایپا کاروان تعلق میگیرد. کاروان خودرویی از کلاس MPV با قابلیت حمل هفت سرنشین بود که بر پلتفرم فنی (شاسی و انتقال نیرو) وانت سایپا زامیاد سوار شده و قطعات تزئیناتی داخلی آن مجموعهای به واقع شتر-گاو-پلنگ از قطعات خودروهایی چون پراید صبا و پژو 405 بود. تولید این خودرو زشت و عجیب و غریب در ابتدای نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ به دلیل عدم استقبال متوقف شد.
کمپر
کمپر یا کاروان یا خانههای موتوری (Motor Home یا Campervan یا Motor Caravan/نام RV در بازار آمریکا) دستهای از خودروهای سفارشیسازی هستند که معمولا از سوی شرکتهای مادر به تولید نمیرسند هرچند که در این زمینه استثناهای خوبی نیز وجود دارد. با این حال خودروهای کاروان یا کمپر همانطور که از نامشان پیدا است خودروهایی هستند که شرایط و تجهیزات کافی به منظور استفاده راحت و گاهی لوکس؛ در سفرهای بلند مدت بین کشورها و طبیعتگردی بخصوص از سوی توریستها بسیار مورد استفاده قرار میگیرند.
این دست خودروها در دوران پیش از انقلاب نیز در تیراژ بسیار محدود به کشور راه یافتند که معمولا بر پایه ون سری G20 شورولت/جیامسی یا شورولت سری C/K (پلتفرم مشترک باشورولت بلیزر و جیامسی سییرا و نسخه پیکاپ آنها) بنا شده بودند. این دست خودروها همانند کلاس خودروهای ون به دلیل داشتن کاربردی بسیار خاص و عدم قابلیت استفاده روزمره شهری، هزینه بسیار زیاد حفظ و نگهداری و مصرف بالای سوخت در ایران چندان محبوب نشدند.
با بالا گرفتن تب آفرود و طبیعتگردی در یک دهه گذشته در ایران، بسیاری از طبیعتگردان و آفرودنوردان به سمت و سوی استفاده از کمپرها متمایل شدند اما بازار ایران به دلیل عدم تنوع و وجود خودروهای کمپر مناسب و همچنین قیمت بالای آنها و البته
با وجود هزینه قابل توجه و تجهیزات خاص مورد نیاز برای ساخت و تولید این دست خودروها در کنار قوانین بسیار سختگیرانه پلیس راهور کشور در داشتن قوانین محدود کننده بسیار در این زمینه، کار را برای این دست از مشتریان دشوار کرده است. از این رو طرفداران خودروهای کمپر بیشتر به سمت ارتقا فنی و تبدیل خودروهای موجود در کشور (مخصوصا SUVها و وانتهای بزرگ) و تبدیل آنها به کمپرهای شخصیسازی شده، روی آوردند.مورد خودروهای کمپر و قوانین دشوار سازمان محیط زیست در زمینه طبیعتگردی، این دست خودروها در ایران با استقبال بسیار ناچیز و محدودی مواجه هستند و هزینه تولید و نگهداری بسیار بالایی را طلب میکنند.
وانت
ذکر کلاس وانت در لیست خودروهایی که در ایران با استقبال مواجه نمیشوند کمی گیج کننده و حتی تعجب برانگیزتر از بیان نام کلاس هاچبک است چراکه بازار ایران مملو از انواع وانتهای متنوعی چون وانت پراید، سایپا زامیاد، وانت مزدا سری B، وانت پیکان و حتی وانت تندر90 است. اما حقیقت آن است که این خودروها در بازار جهانی در کلاس وانتهای کار (Work Horse/به معنای اسب باربری) و در کنار دسته خودروهای ون قرار میگیرند که کاربرد تجاری دارند و کاربرد تجاری به معنای استفاده محدود از سوی نهادها، ارگانها و شرکتهای خاص است.
آنچه بازار جهانی در دسته وانتها به محبوبیت رسیده است در حقیقت وانتهای بزرگ معمولا دو دیفرانسیل با طراحی ظاهری اسپرت است که در بازار کشور سازنده یعنی ایالات متحده آمریکا؛ تحت عنوان انحصاری تراک (Truck/به معنای کامیون یا وانت بزرگ) شناخته میشود. تفاوت اصلی تراک و انواع پیکاپ در جثه بزرگتر، توان باربری بیشتر، تجهیزات رفاهی گستردهتر و عموما قابلیت تجهیز به سیستم انتقال نیرو چهار چرخ متحرک ویژه بیراهه نوردی است.
در نتیجه آنچه ما از کلمه وانت در بازار ایران در ذهن داریم با آنچه آمریکاییها تراک میخوانند بسیار متفاوت است. در سالهای اخیر حضور خودروهایی وانتهای دو دیفرانسیل نظیر نیسان پیکاپ، ریچ، وینگل، کاپرا و آمیکو آسنا؛ با توان آفرود مناسب و توان حمل پنج سرنشین، اندکی طبع وانت پسندی ایرانیان را از خودروی باربری به سمت و سوی خودروهای کلاس تراک سوق داده است. در این که هیچ یک از این خودروهای نام برده در زمره خودروهای کلاس تراک قرار نمیگیرند و توان نزدیکی به این دست خودروها را نیز ندارند؛ شکی نیست اما حضور خودروهایی از کلاس وانت که تنها با کمک ویژگیهایی چون تجهیز به سیستم دو دیفرانسیل، سیستم تهویه مطبوع، مولتی مدیا و فرمان هیدرولیک کمی بر جنبه لوکس گرایی این دست خودروها افزوده و نه تنها در بیراههها بلکه در طبیعتگردی به ناجی بسیاری از مشتریان خودروهای کمپر بدل شدهاند، بلکه در حقیقت نقش بسزایی در تغییر سلیقه مشتریان ایرانی و تغییر نحوه اندیشه آنها در برابر واژه وانت داشتند. امروزه کلاس وانتها با دیدگاه متفاوتی درنظر گرفته شده و محبوبیت آنها بین مشتریان عمومی جامعه به منظور استفادههای روزمره رو به گسترش است و در و درصورت واردات تراکهای نامدار انتظار میرود جامعه ایران استقبال خوبی از این دست خودروها به عمل آورند.
میکروکار
دسته خودروهای میکروکار، بابِل کار (Bubble Car/به معنای خودرو حبابی) یا کوآدریسایکل (Quadricycle/ به معنای دوچرخههای چهارچرخ) همانطور که از نامشان بر میآید به گروهی از خودروهای بسیار کوچک شهری اطلاق میشوند که معمولا در جایگاه “اندکی بهتر از موتورسیکلت” و خودرویی بسیار اقتصادی و جمع و جور و کم مصرف به تولید میرسند. این دست از خودروها از اختراعات اروپاییها (و بعدها ژاپنیها) در دوران پس از جنگ جهانی دوم به حساب میآیند که در راستای تولید خودرویی کم مصرف و ارزان قیمت به منظور کنار آمدن با بحرانهای سوختی و مالی پس از جنگ ویرانگر دوم جهانی به تولید رسیدند. این دسته از خودروها بعدها در دهه ۱۹۷۰ میلادی و بروز بحران نفتی آمریکا از سوی خودروسازان ژاپنیِ موافق با سیاستهای تولید خودروهای کوچک و کم مصرف؛ بسیار مورد استقبال قرار گرفتند.
مشهورترین خودروهای این دسته که در تعدادی بسیار نادر به بازار ایران راه یافتند میتوان به بی ام و ایزتا (Isetta) اشاره کرد. اگرچه خودرویی همچون مینیماینر نیز خودرویی بسیار جمع و جور به حساب میآید اما به دلیل داشتن ابعادی بزرگتر؛ تنها گاهی اوقات در نسخههای بسیار قدیمی (مینی مارک 1) و به سختی در کنار خودرویی چون فیات500 در دسته خودروهای میکروکار در نظر گرفته میشدند.
محصولات امروزی برند مینی و فیات سری۵۰۰ امروزه از ابعادی به مراتب بزرگتر برخوردارند و در این دستهبندی قرار نمیگیرند. خودروهای امروزی تولیدی این کلاس را محصولاتی کاملا شهری و اقتصادی همچون رنو توئیزی (Twizy)، زیرمجموعه اسمارت (Smart) از مرسدس بنز، سوزوکی آلتو (Alto) و … تشکیل میدهند.
این دسته خودروها مخصوصا در دوران پیش از انقلاب اسلامی به دلیل شرایط معیشتی بسیار خوب مردم، فراوانی و ارزانی سوخت و قیمت پایین خودروهای بزرگ آمریکایی و اروپایی؛ به هیچ عنوان محبوب نبودند. در سالهای اخیر نیز بسیاری از خودروسازان اقدام به تولید خودروهایی حتی بزرگتر از کلاس میکرو کار کردند که یکی از بزرگترین شکستهای تجاری در این زمینه مربوط به خودرو هافی لوبو (Hafei Lobo) از محصولات مونتاژ داخلی خودروسازان بم (زیر مجموعه شرکت کرمان موتور) بود. این خودرو چینی به دلیل طراحی بسیار زشت، پیشرانه و توان فنی بسیار ضعیف و کیفیت تولید بسیار کم به سرعت از گردانه تولید خارج شد و استقبال از این خودرو در بازار ایران فاجعهبار بود.
این دست خودروها به دلیل داشتن قیمتی نسبتا قابل توجه (در مقایسه با خودروهای هاچبک رایج بازار)، ایمنی بسیار پایین به دلیل ابعاد بسیار کوچک، توان فنی بسیار مینیمال و ضعیف و سطح آپشنهای رفاهی بسیار کم، عملا جز مصرف سوخت پایینتر هیچ برتری دیگری در مقایسه با خودروهای هاچبک ندارند. نه میتوانند همانند موتورسیکلت از ترافیک شهری فرار کنند و نه همچون خودروهای رایج، راحتی و ایمنی به همراه دارند. از این رو هنوز هم در بسیاری از کشورهای جهان، خریداران همچنان موتورسیکلت یا هاچبکهای معمولی را به محصولات کلاس میکروکار ترجیح میدهند.
خودروهای هیبرید و الکتریکی
خودروهای هیبرید (Hybrid/ به معنای ترکیبی و دوزیست- با تلفظ صحیح هایبرید) به خودروهایی میگویند که از بیش از یک منبع انرژی توان کافی برای حرکت کردن را به دست میآورند. این دست خودروها ممکن است از دو پیشرانه بنزینی/دیزل، بنزینی/برقی یا دیزلی/برقی تشکیل شده باشند و الزامی ندارد که حتما از نیروی برق به عنوان بخش دوم سیستم نیروبخش خود استفاده کنند. با این وجود امروزه نیروی الکتریکی بخش جدا نشدنی سیستم پیشرانش خودروهای هیبرید هستند. خودروهای برقی یا EVها (Electric Vehicle/خودرو تمام برقی) همانطور که از نامشان مشخص است تنها از انرژی به اصطلاح پاک الکتریسیته برای حرکت کردن بهره میگیرند.
به صورت کلی، خودروهای هیبرید و الکتریکی به ذات خودروهای پیچیده و گرانقیمت هستند و هزینه نگهداری و خدمات آنها برای شرکت تولید یا وارد کننده و شخص مالک گرانتر و دشوارتر از خودروهای سوخت فسیلی است. در این میان نیاز به زیرساختهای بسیار گرانقیمت، پچیده و گسترده برای تردد دائمی و پیوسته خودروهای تمام الکتریکی، یعنی زیرساختهایی که در ایران و حتی بسیاری از کشورهای پیشرفته اروپایی موجود نیست هم بر پیچیدگی تملک خودروهایی از این کلاس میافزاید.
اولین شرکتی که خودرو هیبرید به بازار ایران وارد کرد شرکت ایرتویا (نماینده رسمی تویوتا و لکسوس در ایران) بود که هاچبک لکسوس CT200h را روانه بازار کرد. پس از آن خودروهای دیگری از ایرتویا نظیر تویوتا پریوس و لکسوس NX300h و محصولات هیبرید دیگری چون هیوندای سوناتا از شرکت پاکرو روانه بازار کشور شد. بعد از آن نوبت خودروهای تمام الکتریکی رسید که شرکت کارمانیا (از زیرمجموعههای کرمان موتور) در همکاری با شرکت BYD چین ابتدا مدل E6 و حالا محصول جدیدی با نام کارمانیا EK1 (مدل SA01 از برند چینی سودا/Suda) را در برنامه تولید خود دارد. با وجود عدم استقبال از محصول E6 کارمانیا به خوبی مشخص است که واکنشها به محصولات نوین برقی در بازار کشور چگونه خواهد بود.
خودروهای هیبرید با هزینه اولیه بالا و خودروهای برقی با برد مسافتی بسیار کم و نبود ایستگاههای شارژ سریع در کشور، تا کنون چندان با استقبال خوبی مواجه نشدهاند و حضور آنها در کشوری چون ایران که بر ذخایر عظیم نفتی خوابیده است؛ هیچ توجیه منطقی به همراه ندارد.
خودروهای لوکس
خودروهای لوکس همانطور که نامشان فریاد میزند؛ گروهی از خودروها هستند که از دیدگاه تجهیزات رفاهی و ایمنی و کیفیت ساخت و متریال به کار رفته در آنها؛ حداکثر آپشنهای عجیب و غریب ممکن را به کار گرفتهاند. نام بردن از کلاس خودروهای لوکس در این مقاله با آگاهی از تیراژ قابل توجه این دست از خودروها از برندهای مختلف اروپایی و آسیایی نظیر لکسوس، مرسدس بنز، بی ام و، مازراتی، پورشه و حتی هیوندای و کیا؛ کمی دور از انتظار و همانند دو دسته خودروهای وانت و هاچبک تعجب برانگیز است اما موضوع همان بحث حجم واردات است که اگر در قالب مقایسه با خودروهای اقتصادی و پریمیوم بازار قرار بگیرند؛ تنها درصد مویی از حجم کلی واردات و فروش محصولات موجود در بازار ایران را به خود اختصاص میدهند.
زمانی که بازار خودروهای وارداتی داغ بود و وضعیت معیشتی مردم همچنان در سطح قابل قبولی قرار داشت؛ حضور خودروهای لوکس در بازار کشور چندان تعجب برانگیز نبود. اما امروز که بر اثر تزلزل بازار ارز و وضعیت فاجعهبار اقتصاد کشور خودروهای زباله چینی مرز یک میلیارد تومان را پشت سر گذاشتهاند؛ آیا حضور خودروهای لوکس درجه یک بازار جهانی مانند مرسدس بنز کلاس S، بی ام و سری 7 یا پورشه پانامرا در بازه قیمتی فراتر از پنج میلیارد تومان توجیه مالی و منطقی برای مشتری نهایی به همراه دارد؟
تالیف: شهاب انیسی